ليدي كيمورا شينگاريهمسر لرد كيمورا شينگاري فرماندار ناگاتو در قرن شانزدهم ميلادي، قهرمان آرمانيمردم ژاپن بود. در اين نامه خانم شينگاري كه حس مي كند همسرش در جنگ كشته مي شود،ترجيح مي دهد جان خود را بگيرد و سفر زندگي را به تنهايي ادامهندهد
مي دانم وقتي كه دو مسافر در سايه يك درختپناه مي گيرند و از يك درخت، عطش خود را فرو مي نشانند اين بدان معني است كه كارهايآنها تمام ماجرا را در زندگي گذشته آنها تعيين كرده است. در چند سال گذشته من و شمازير يك سقف زندگي كرده ايم و چنين مي خواستيم كه با هم زندگي كرده و پير شويم و منمثل سايه خودتان به شما پاي بند شده ام. باور من چنين بوده است و فكر مي كنم شما همدر زندگي ما همين گونه فكر كرده ايد.
اكنون كهاز تصميم شما در انجام آخرين اقدام تهور آميز مطلع شده ام، گرچه نمي توانم درافتخار آن لحظه بزرگ با شما سهيم باشم، اما از دانستن آن به وجد آمده ام. مي گوينددر شب آخرين مبارزه، ژنرال چيني زيانگ يو، گرچه جنگجوي بسيار شجاعي بود، از اينكههمسرش را ترك مي كرد به شدت غصه دار شده بود.
و در سرزمين خودمان نيز كيويوشينا كابه خاطر جدا شدن از بانوماتسودونو شكوه مي كرد. اينك ديگر اميدي ندارم كه بتوانم دوباره در اين دنيا دركنار شما باشم و همچون پيش كسوتانمان بر آن شده ام كه تا شما هنوز زنده ايد گام آخررا بردارم. در انتهاي راهي كه به آن را مرگ مي گويند چشم انتظار شما خواهمبود.
استدعا دارم هرگز، هرگز آن هديه بزرگي راكه به ژرفاي اقيانوس و بلنداي كوه است فراموش نكنيد. هديه اي كه ولينعمت ما شاهزادههيديوري سال هاست به ما عطا فرموده.
قرن 16ميلادي
نظرات شما عزیزان: